بازدید امروز : 56
بازدید دیروز : 129
ظهور کوروش و آغاز تأثیرگذاری پارسیان بر معادلات جهان قسمت اول
شاید تفکیک اصلی قوای سیاسی جهان به دو قسمت اروپا و مشرقزمین که تا به امروز نیز ادامه دارد به معنای واقعی کلمه با سیاستهای رادیکال کوروش آغاز شده باشد . گرچه در کتب دینی زردشتی و سنت ایرانی دروغگویی در ایران امری نکوهیده محسوب میشود و مورخان یونانی نیز بر این مسئله تأکید دارند ولی کردار و کارنامه تاریخی ِ ایرانیان هیچ تناسبی با مفاهیم نظری آنان نداشت . با توجه دقیق در آثار هرودوت ، کتزیاس و دیگر وقایع نویسان موارد بسیار زیادی از دروغگویی را می توان لیست کرد. شهریاران هخامنشی به کرات از "راستی" ستایش و از "دروغ" بیزاری میجویند ولی کارنامه آنان چیزی متفاوت از شعارهای ظاهری شان را نشان می دهد ، طبق گفته های هرودوت در کتاب اول ، هنگامیکه کوروش برای تصاحب قدرت ، با تحریک هارپاگ و برای گرفتن انتقام سختی هایی که در سالهای کودکی و نوجوانی بخاطر دور بودن از دربار کشیده بود ، میخواهد از آستیاگ انتقام بگیرد ، برای این منظور "نامه ای جعلی و دروغین " تدارک دیده که در آن ادعا شده بود آستیاگ او را بعنوان "سردار ایران" برگزیده بود و اقوام پارسی (گزنفون میگوید 12 قوم بودند ولی شمار 10 قوم صحیح است) را که دامدار و بسیار فقیر بودند را با وعده و وعید رسیدن به ثروت و رفاه برضد آستیاگ می شوراند. در مورد تولد کوروش سه روایت عمده توسط تاریخنگاران یونانی و رومی نقل شده است ، معروفترین روایت ، روایت هرودوت است که او را از طرف مادری نوه آستیاگ پادشاه مادی می داند و از طرف پدر از قبایل پارسی تحت سیطره مادها ، کتزیاس منکر این نسبت خانوادگی با آستیاگ است و میگوید کوروش از قبیله مردها بود و پدرش راهزن بود و کوروش به سبب زندگی سخت کارهای پست انجام می داد و شلاق می خورد ، محققین عمدتاً اینکه کوروش از ایل مردها باشد را نپذیرفته اند ولی سخن کتزیاس را مبنی بر نبود رابطه خانوادگی میان کوروش و آستیاگ را پذیرفته اند ، ژوستین دانشمند رومی در قرن اولی میلادی می نویسد :«شبان به در خواست زنش برای دیدن نوزاد (کوروش) برای دیدن نوزاد به کوهستان رفت و دید ماده سگی کودک (کوروش) را از خطر جانوران حفاظت نموده و بچه را شیر می دهد. شبان کودک را به خانه آورد ، سگ هم با حالتی ناراحت و نگران به دنبال او راه افتاد» در دشت و دمن گذاشتن نوزادی که بعداً پادشاه شده است و شیر دادن طفل به وسیلة حیوانی غیرقابل تصور ، از ویژگی های جاری و گرامی در افسانه های همانند سرزمین های شرقی است. انتخاب سگ ماده برای دایگی و پرورش کوروش با احترامی که در کیش زردشتی نسبت به سگ پاسبان دارند بی تناسب نیست ، از این رو نام یکی از پسران سکائیان در تلفظ آشوری ایشپاکا با اسپکو مندرج در تاریخ هرودوت ریشة مشترک دارد و به معنی سگ ماده است. همین داستان در تاریخ روم باستانی نیز هست که رمولوس و رموس را ماده سگی شیر داده و سپس همان سگ بصورت زن درآمده است(لارنس ، حاشیة ص71 : برگه های 110 و111 تواریخ هرودوت)
" پی یر بریان " می نویسد : «داستان خواب آستیاگس و افسانه کوروش و تولد او ، روایتی بوده که توسط مادها درباره ظهور کوروش نشأت گرفته بود و روایات دیگری هم درباره کوروش شاه نجیب زاده بر سر زبانها بود که برآمدن او را از خاندانی فرو دست توصیف میکرد که پس از اینکه ارتمبر پای او را به دربار مادها گشود ، عاقبت به سلطنت رسید»(برگه های 74-75)
این عقیده را " پروفسور راولینسون" و "دکتر ماسپرو" باستان شناس معروف فرانسوی ، پیش از "پروفسور پی یر بریان" بیان کرده بودند.
"دینو" در روایتی درباره کوروش می نویسد :
«یکی از شاعران در بزمی که اژی دهاک پادشاه ماد (آستیاگ) هنگامیکه کوروش نیز در ماد بود (به روایتی کوروش در پارس سرگرم جنگ بود و چون شاه ماد احضارش کرد موضوع را دریافت و در ماد حاضر نشد) برپا کرده و به عیش نشسته بود ُ سرودی را که حاکی از پیشگویی بود قرائت کرد : می نگرم جانوری درشت پیکر را که سهمگین است چونان گراز ، به پیش می آید پس از پیروزی های فراوان که بر همه پهنه کشور نیرویش استوار می گردد. اژدی دهاک می پرسد این جانور کیست ؟ و پاسخ می شنود: کوروش پارسی»(رضی ، آئین مغان :190 )
اگرچه کوروش ممکن است در جوانی راهزن نبوده باشد ، ولی از استوانه وی برمی آید که حداقل در بزرگسالی "باج بگیر" شده است :
بند 30 از استوانه کوروش بزرگ :
باج سنگینشان را به شوانه آوردند و بر پاهایم بوسه زدند ، از بابل تا شوش و آشور. (ترجمه از : "موزه بریتانیا")
در هرصورت تولد و زندگی کوروش در دوران جوانی محل ابهام است و بطوریکه هرودوت می گوید :
«اگر می خواستم امکان داشت که در باب شرح حال کوروش سه روایت دیگر نیز نقل کنم و هر سه با آنچه در این جا شرح می دهم تفاوت دارد(کتاب اول : 95)
اگر این سخن دقیق باشد در نتیجه در مجموع "فقط" از دید یک مورخ بنام هرودوت 4 روایت در مورد شرح حال تولد و جوانی کوروش وجود داشته و ظاهراً هر یک از مورخین به این 4 روایت یا روایات دیگر استناد جسته اند. کرزوس پادشاه ِ متمول لیدیا ، از قدرت گیری همسایه پارسی اش احساس خطر میکند و به یونانی ها بخصوص اسپارت پیشنهاد دوستی و اتحاد می دهد ، هرودوت دو دلیل برای اقدام پیشگیرانه کرزوس علیه کروش یاد می کند :
1-علاقه مندی کرزوس به توسعه قلمرو
2- گرفتن انتقام ِ آستیاگ که شوهرخواهر کرزوس بود
کرزوس به مصر و اسپارت سفیرانی فرستاد و آنان را دعوت به اتحاد علیه قدرت نوپا گرفته هخامنشی کرد ، اسپارت و مصر پیشنهاد او را پذیرفتند ، پذیرش این این دعوت از سوی اسپارتیها هیچ ربطی به دشمنی ِ اسپارتیها با کوروش نداشت ، برخی از محققین ایرانی اصرار دارند که بگویند یونانیها (اسپارتیها) از قدرت گیری کوروش احساس خطر کردند و برای همین علیه او با کرزوس متحد شدند ، تواریخ هرودوت به وضوح این ادعای مضحک را رد می کند و به ما میگوید که حتی پس از تسخیر حکومت بزرگی مثل لیدیه توسط لشکر هخامنشی ، باز هم اسپارتیها کوروش را رقمی محسوب نمی کردند !
سند بزرگ ما برای این ادعا هم کتاب اول تواریخ هرودوت است که در آن میخوانیم :
«وقتی کوروش پیام قاصد (قاصد اسپارتی بنام "لاکرین" که به کوروش اخطار کرده بود هر نوع صدمه ای به هر یک از بلاد یونانی –احتمالاً منظور یونانیان ِ آسیای صغیر باشد- وارد شود سبب رنجش اسپارت خواهد شد) را شنید از چند نفر یونانی که اتفاقاً در اردوگاه بودند پرسید این اسپارتها چگونه مردمانی هستند و تعداد آنها چیست که به خود جرأت داده اند چنین پیامی بفرستند؟»(کتاب اول :78)
این سخن نشان می دهد که اسپارتیان که از قدیم الایام به تربیت مردمانی قوی و کارآزموده و بسیار قانونگرا شهرت داشتند اتحادشان با کرزوس بواسطه "ترس از کوروش" نبوده است . سند بزرگ دیگر برای این ادعا باز اطلاعات گرانقدری است که هرودوت به ما می دهد علت دوستی اسپارت با کرزوس یکی ارشاد هاتفان بود و دلیل مهمتر :
«این اقدام از طرفی هم به واسطه امتنانی بود که ایشان از طرف و همراهی قبلی کرزوس داشتند و آن وقتی اتفاق افتاده بود که نفراتی را به ساردس فرستاده بودند تا برای ساختن مجسمه آپولو ، طلا خریداری کنند ، کرزوس طلا را به رایگان داد ، به این مناسبت و نیز چون کرزوس از میان همه یونانیان ایشانرا برای دوستی و اتحاد برگزیده بودند ، اسپارتیان به یاری وی برخستند»(کتاب اول : 44)
سپس کوروش یونانیان (مقصود اسپارتیان) را از همراهی کرزوس برحذر می دارد اما اقدامش نتیجه ای دربر ندارد. کوروش در حمله کرزوس پیشدستی میکند ولی جنگ نتیجه ای ندارد ، روز بعد کرزوس که می بیند کوروش حمله نکرد ادامه جنگ را بی فایده می بیند و به ساردس برمیگردد تا پس از زمستان و فرارسیدن بهار دوباره نبرد را آغاز کند ولی کوروش جنگ را ادامه می دهد و به ساردس (پایتخت لیدیا و کرزوس) حمله میکند ، کرزوس و کوروش در دشتی مقابل سارد صف آرائی میکنند و کوروش برای شکست سواره نظام کرزوس که برگ برنده او نیز محسوب میشد از شتر استفاده میکند و اینکه بوی شترها گویا اسب را آزار می دهد ! کرزوس که اوضاع را سخت می بیند قاصدی به اسپارت میفرستد و تقاضای کمک فوری میکند ، اسپارتیان خود در آن هنگام در حال نبرد با آرگوسیان بودند ، هنگامیکه بر آرگیوها فاتح آمدند خواستند به جنگ کرزوس و کوروش راهی شوند که خبر رسید ساردس تسلیم و کرزوس اسیر شده است ، برای همین دیگر برای کمک دیر شده بود.
ژنرال سرپرسى سایکس در مورد جنگ بین کرزوس و کوروش مى نویسد :
«این جنگ البته اهمیت دارد چه اگر کرزوس سفاهت نکرده بود، پیروز مى شد و مجراى تاریخ عوض مى شد و اوضاع دنیا به کلى دگرگون مى شد.»(تاریخ ایران ، ج1 ، برگه 200)
پس از فتح سارد ماجرای معروفی به روایت هرودوت در مورد کوروش و کرزوس شکل میگیرد که به تسلیم شدن کوروش انجامید و باران رحمت خداوند که برای کرزوس نازل شده بود بر آتش اهریمنی انتقام کوروش غالب گشت: «کوروش فرمورد او (کرزوس) را در غل و زنجیر کنند و با چند نوجوان لیدیایی بر تل هیزمی که به فرمانش فراهم شده بود قرار دهند» (کتاب اول : 52) این تعداد که استاد وحید مازندرانی بصورت نامشخص با بیان "چند نوجوان لیدیایی" مطرح کرده است بالغ بر 14 نفر بوده است.
در متن راولینسون :
Then the Persians who had made Croesus prisoner brought him before Cyrus. Now a vast pile had been raised by his order , and Croesus , laden with fetters , was placed upon it , and with him twice seven of the sons of the Lydian’s : Book One , 91
در ترجمه معتبر دیگر ، یعنی ترجمه A. D. Godley نیز می توان این تعداد را مشاهده کرد :
who erected a pyre and mounted Croesus atop it , bound in chains, with twice seven sons of the Lydians beside him
در ترجمه بنده استاد وحید مازندرانی بنحو احتمالاً مشکوکی ، تعداد این 14 نفر را در صفحه 52 که شرح جنایت کوروش است ذکر نمی کند و با ذکر "چند نوجوان لیدیایی" بسرعت از آن می گذرد ولی جالب است در برگه بعدی یعنی 53 که شرح آزادی کرزوس به دستور کوروش است بلافاصله می نویسند :
"(کوروش فرمان داد) کرزوس را با 14 نونهال لیدیایی از بالای تل فرود آوردند"
(!) Godly ترجمه میکند :
He (Cyrus) ordered that the blazing fire be extinguished as quickly as possible, and that Croesus and those with him be taken down, but despite their efforts they could not master the fire Rawlinson نیز ترجمه میکند : So he bade them quench the blazing fire as quickly as they could, and take down Croesus and the other Lydians
خیلی عجیب است چون در ترجمه دقیقا شیوه تاریخنگاری هرودوت و ترجمه های معتبر آن ، به نحو معناداری معکوس شده است ، یعنی آنجایی که به گمان ِ مترجم ، کوروش قرار است محکوم شود از روش ابهام و کلی گویی استفاده میشود و آنجایی که بحث "آزادی اسرا" پیش می آید بلافاصله اعداد و ارقام سربرمی آورند !
این اقدام کوروش برای انقیاد و شکست روحیه مردم سارد بوده است، اقدامات بعدی کوروش نیز در فتح سارد همین نظریه را تقویت میکند.
بنحوی که "منتسکیو" پدرقانون اساسی و حقوق اروپا و آمریکا در اثر کلاسیک خود "روح القوانین" می نویسد :
«سیروس وقتی لیدی را فتح کرد ، قانونی وضع نمود که اهالی لیدی غیر از مشاغل پست حق نداشتند شغل دیگری داشته باشند ، بعقیدة من این قانون ِ خوبی نبود زیرا سیروس بعد از فتح لیدی عجله داشت که ملت مغلوب یعنی لیدی ها را مطیع سازد و از طغیان آنها جلوگیری نماید ، غافل از اینکه ممکن بود ملل دیگری تهاجم کنند و لیدی و پارس و هر دو را بگیرند و بر اثر اختلاط دو ملت ، ایرانیان هم مانند لیدیها دارای مشاغل پست و دنائت طبع شوند ، بعقیدة من باید بوسیلة قوانین مخصوصی خشونت ملت فاتح حفظ شود نه اینکه بوسیلة این قبیل قوانین مثل قانون سیروس سستی و بی حالی ملت مغلوب بجای خود باقی بماند و در ملت فاتح هم تأثیر نماید . آریستودم حاکم جبار گوم سعی میکرد که رشادت جوانان را کم کند و تبدیل به خفت نماید ، او دستور می داد که نوجوانان مانند دوشیزگان بایستی زلفهایشان را بگذارند دراز شود و موهایشان را با گلها آرایش کنند و پیراهن های رنگارنگ که تا پای آنها بیاید بر تن نمایند ، وقتی نزد معلم رقص و موسیقی می روند زنها برایشان چتر و بادبزن و عطر ببرند و در گرمابه به آنها شانه و آئینه بدهند ، این طرز پرورش تا بیست سالگی ادامه داشته باشد آیا این اعمال به مردانگی آنها لطمه نمی زند؟! » (منتسکیو ، روح القوانین ، انتشارات امیرکبیر ، برگه های 282-283)
اگر چه پیشنهاد مزبور را کرزوس حاکم لیدی به کوروش داده بود ولی هرودوت می نویسد : این بدین خاطر بود که کرزوس بیمناک شده بود که : «مبادا ساردس به ویرانه ای مبدل شود» (کتاب اول : 79)
در واقع مقصود کوروش از این اعمال و رفتارهایی مانند سجده کردن و بوسیدن پاهایش ، برای تثبیت حاکمیت خود استفاده می کرد. کوروش در کتیبه اش علاقه زیادی دارد که مدام از تسلط و فرمانروایی اش بر "همه" و "ملتهای مختلف" نام ببرد ، دائم تکرار میکند : "همه مردم فلان و فلان" ، "تمامی سرزمینهای فلان و فلان" ، این "اعلان حضور" ، خودش بخشی از برنامه سیاسی او بوده است.
در اینجا بایستی لحظه ای درنگ کنیم ،
هرودوت میگوید کرزوس با معجزه ای از مرگ نجات یافت ، کتزیاس نیز با کمی اختلاف به زنده ماندن کرزوس "منتها بر خلاف خواست کوروش" دلالت میکند ولی اسناد بابلی سال نهم سلطنت نبونید به کشته شدن-پخته شدن- کرزوس (و منطقاً 14 پسر لیدیایی) به فرمان کوروش دلالت دارند.
دیونیسیوس(Dionysios) که بین 1 تا 150 سال پیش از میلاد می زیست نیز در ضمن خبری به سوخته شدن کروسوس یا کرزوس - در حضور زردشت و در عین مخالفت وی برای بازداشتن از چنین کاری - اشاره کرده است. دیونیسیوس این گزارش را از قول "خسانتوس" مورخ بزرگ لیدیایی که در قرن 4 یا 5 پیش از میلاد در سارد می زیست نقل می کند. خسانتوس اثر بزرگی داشته است به نام "مسائل لیدیا" (Genuine Ludiaka) که بدبختانه از میان رفته است ، دیونیسیوس میگوید که گزارشش را از قول این خسانتوس نقل کرده است ، گرچه هاشم رضی در کتاب "آئین مغان" مدعی است که انتساب این خبر به خسانتوس جعلی است ولی چنانچه خودش می گوید "ولکر" (Wekler) موردی برای پذیرش قاطع جعل آثار خسانتوس بوسیله دیونیسیوس پیدا نکرده است.(هاشم رضی ، "آئین مغان : پژوهشی درباره دین های ایرانی" ، برگه های 18 و 19)
در اسناد بابلی سال نهم سلطنت نبونئید آمده : «کوروش بسوی کشور لیدیه پیش تاخت ، پادشاه (کرزوس) را بکشت و داراییهای او را بگرفت» "اوزه بیوس" (مورخ رومی) در : "کتاب اول" از "وقایع نگاری" (Chronicle یا Chronicon) در بخش" The Lydian Chronicle " می نویسد :
Cyrus killed Croesus, and destroyed the empire of the Lydians
"کوروش ، کرزوس را کشت و امپراطوری لیدیایی را ویران کرد."
و یا در تقریری دیگر :
Cyrus killed Croesus and eliminated the Lydian empire
"کوروش ، کرزوس را کشت و امپراطوری لیدیا را محو کرد"
مسئله مهم دیگری که بایستی دقت کنیم چنین است که هرودوت در برگه های 52 و 53 از کتاب اول خود مطالبی را در مورد نیت ِ این عمل کوروش به وی نسبت می دهد که با "شاید" و "اما" مطرح می کند . یکی از این شاید و اماها به اعتقاد اینجانب بسیار مهم و حائز اهمیت است و ظاهرا کمتر مورد توجه قرار گرفته است ، آنجاییکه هرودوت می نویسد :
«کوروش فرمود کرزوس را در غل و زنجیر کنند و با 14 نوجوان لیدیایی بر تل هیزمی که به فرمانش فراهم شده بود قرار دهند و گویا می خواست اینها را در پیشگاه یکی از خدایان معبود خویش قربانی کند»
قسمت اخیر که برجسته شده است را در ذهن خود نگاه دارید زیرا اکنون بایستی به سراغ استوانه بابلی کوروش برویم ؛ بیاناتی از کوروش در مورد خدایش مردوک بزرگ : 1- مردوک ، پادشاه همه آسمان ها و زمین.
2- با دانایی گسترده ، کسی که گوشه های جهان را زیرنظر دارد.
3- به ترس از مردوک ، شاه خدایان ، پایان داد.
4- انلیل خدایان (= مردوک) از شکوه (گلایه) ایشان بسیار خشمگین شد.
5- دل ِ مردوک بلند پایه برحم آمد.
6- او (=مردوک) سرزمین گوتی (و) همه سپاهیان مادی را در برابر پاهای او (=کورش) به
7- کرنش درآورد و همه مردمان سرسیاه (=عامه مردم) را که (مردوک) به دستان او (=کورش) سپرده بود.
8- مردوک، سرور بزرگ، که پرورنده مردمانش است، به کارهای نیک او (=کورش) و دل راستینش به شادی نگریست
9- فرمان داد تا بسوی شهرش (=شهر مردوک ) بابل ، برود.
10- (مردوک) او را بدون جنگ و نبرد به درون شواَنّه(=بابل) وارد کرد.
11- (مردوک) سروری که با یاری اش به مردگان زندگی بخشید
12- به فرمان مردوک، سرور بزرگ، به س?مت. این تمام سخنان کوروش در استوانه اش در مورد "مردوک" است که از ترجمه موزه بریتانیا استفاده شده است.
"مردوک" کیست و آیا قربانی کردن کرزوس و 14 نوجوان لیدیایی ارتباطی با مردوک دارد ؟
ظاهراً پاسخ بلی است.
"جیمز جرج فریزر" دانشمند بریتانیایی در کتاب نفیس و کلاسیک خود بنام "شاخه زرین" پرده از این راز برمی دارد :
«نویسنده گفتگویی منسوب به افلاطون می افزاید که بعضی ها حتی پسرانشان را برای بعل قربانی میکردند . در میان کنعانیان یا ساکنان بومی فلسطین که اسرائیلیان ِ مهاجم شکستشان دادند اما نابودشان نکردند ، گویا رسم ِ مخوف سوزاندن فرزندان بخاطر بعل یا مولوک- Moloch - مرتباً اجرا میشده است ، به نظر بهترین نمایندگان اقوام عبری که مؤلفان متون گرانقدر آنان نیز هستند اینگونه آئین ها نفرت انگیز بود و به هموطنان خود هشدار می دادند که از شرکت در آنها بپرهیزند : "وقتی به سرزمینی رسیدی که ذات باری خدایت به تو ارزانی می دارد ، نباید از زشت کارهای آن ملت تبعیت کنی ، همراهی نخواهی کرد با کسی که پسر یا دخترش را به گذشتن از آتش وا می دارد،"
نیز می خوانیم :
"و کسی از اولاد خود را برای مولوک در آتش نخواهی انداخت" ، زبور نویس (حضرت داود) می نالد که قوم ِ خطاکارش : "با ملتهای دیگر درآمیختند و آداب ِ آنان را فراگرفتند ، بت های آنان را پرستیدند که دام شان افکند ، آری پسران و دخترانشان را برای شیاطین و اجنه قربانی کردند و خون بیگناهان ریختند ، حتی خون پسران و دخترانشان را ، و برای بت های کنعان قربانی شان کردند و سرزمین به خون آلوده شد" ، انبیا و زبورنویسان عبرانی در این اعتقاد خود که اسرائیلیان این –قربانی برای بعل مردوک- و سایر خرافات مشئوم را صرفاً از طریق تماس با ساکنان قدیم آن سرزمین فراگرفتند ..چقدر به حق بودند.»(برگه 327)
و نیز می نویسد :
«رسم قربانی کردن سالیانه فرزندان نخست برای بعل یا مولوک» (برگه 329)
یک نکته عذاب دهنده در سخن " پروفسور فریزر" در کتاب نامبرده وجود دارد :
«یونانیان ، کرونوس را با بعل ِ بی رحم قوم سامی تطبیق می دادند که از قربانی گرفتن انسانها بویژه کودکان شادمان میشد»(برگه 666)
و در انتهای فقره 26 استوانه کوروش می خوانیم :
« مردوک ، سرور بزرگ ، از رفتار -من- شادمان گشت»
ویکیپدیا می نویسد :
In the Hebrew Bible, Gehenna was initially where apostate Israelites and followers of various Ba"als and Caananite gods, including Moloch, sacrificed their children by fire (2 Chr. 28:3, 33:6; Jer. 7:31, 19:2-6).
اکنون دانستیم بل/بعل مردوک(آن سرورهای بزرگ lord ) چرا و چگونه از رفتارهای کوروش شادمان شده است : "قربانی کردن کرزوس و کودکان لیدیایی"
"راس" (W. H. D. Rouse) در کتاب چهلم از NONNUS, DIONYSIACA مینویسد که : "بعل" (ba’al) یا "بل" (Bel) نامی سامی برای سرور یا Lord بود ."
اگر این ایده درست باشد (که تا حدود زیادی هم همینطور است )، کوروش شاید لزوماً برای "بعل مردوک" (که "یکی از بعل ها بوده") قربانی نکرده باشد و برای مردوک یا مولوک های دیگری قربانی کرده باشد ، هرچند به گفته ویکی پدیا "بل Bel"(بعل) فقط برای خدای بابلی مردوک استفاده شده است و نه دیگر خدایان.
کودکان لیدیایی به فرمان کوروش کبیر برای پیشکشی به بت بعل ، در آتش انداخته میشوند (تصویر نمادین)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک